مهد کودک
شما را نمي دانم ولي من کودکي خود و اطرافيانم را به خاطر مي آورم؛ بهانه عروسک که مي گرفتم مادرم يک روسري سه گوش را پهن مي کرد، چند تکه پارچه را درهم مي پيچيد و وسط روسري مي گذاشت، وقتي گره نهايي را پشت عروسک مي بست، آن را بغل مي کردم و آن قدر لطافت و نرمي پارچه ها زير دستانم زنده بود که به راحتي نقش مادرش را بازي مي کردم و چه خوشايند بود که گاهي در هفته چندين عروسک رنگارنگ و متنوع داشتم. مي رفتيم دنبال بازي خودمان و مادر هم به کارهاي تمام نشدني روزانه اش مي رسيد.
به نوشته خراسان، آن روزها و آن روزگار خاطرات ديگري را هم برايمان به يادگار گذاشته است، خاطرات خوش ۵ سالگي و ۶ سالگي، آن وقت ها که تابلوهاي رنگارنگ و پرزرق و برق مهدهاي کودک اين قدر در دل کوچه ها، جا خوش نکرده بود؛ خاطراتي که در پس کوچه هاي خاکي و حصار پرشکوه سپيدارهاي بلند و صداي خنده و شيطنت چندين کودک و نونهال برايمان ماندگار شد. روزگاري که با آب روان جوي ها و خاک گرم زير پا گل درست مي کرديم، چوب و خاشاک برايمان قيمتي داشت چرا که ابزار بازي مان بود، گردوهاي پنهان در پوست سبز خوشرنگ، موهبتي جانانه بود و تيله هاي کوچک شفاف، گران ترين وسيله بازي بود که شايد يک يا دو نفر از پسرها داشتند، ما بازي مي کرديم، مي دويديم، دعوا مي کرديم و قهر، شکايت ها را با سر و صدا پيش پدر و مادرها مي برديم و گاه از بازي هاي کودکانه آن قدر خسته مي شديم که هنوز از پله هاي خانه بالا نرفته و گاهي به رختخواب نرسيده، خوابمان مي برد...
کودکي مي کرديم، کودکي ناب
کودکي مي کرديم، کودکي ناب و فرياد مي زديم و از انعکاس صداهايمان لذت مي برديم و انگار دست طبيعت نقش فرداها را در انديشه ما حک مي کرد... کودکي ها زود گذشتند و حالا با کاغذ و قلمي در کوچه هاي کم درخت شهر از جلوي در مهدهاي کودک رد مي شوم، ديوارهاي نقاشي شده را نگاه مي کنم و چند سرسره و تابي را که در حياط هاي چند متري کنار هم تعبيه شده اند و فضاي آرام بي آنکه فرياد کودکي به گوشم برسد.مهدها شکل و گونه اي ديگر از خانه هاي کوچکي است که به ضميمه محوطه اي چند متري به نام حياط، نام مهد به خود گرفته اند و هر روز تعداد قابل توجهي از کودکان من و شما را در خود نگاه مي دارند، در اتاق هايي که گاه به ۱۲ متر هم نمي رسند، اتاق هايي که در بعضي مهدهاي کودک نوري به خود نمي بينند و کودکان را از معرض آفتاب دور نگاه مي دارند.
دکترامير شريف، کارشناس تربيتي که سال هاست در موضوعات تربيت فرزند فعاليت مي کند، مسئله بسيار مهم را گسترده بودن و داشتن فضاي فيزيکي مناسب در مهدهاي کودک مي داند و تصريح مي کند: «در حال حاضر مهدها به گونه اي است که افراد تلاش مي کنند هر طور شده است بچه ها را نگه دارند، در حالي که وقتي کودکان هر روز در مهد به سر مي برند، بسيار مهم است که هم حياط به اندازه کافي بزرگ باشد و هم محيط داخلي تا بچه ها به راحتي بدوند و بازي هاي خود را با شور و نشاط انجام دهند.»سنيني که کودکان به مهدها سپرده مي شوند، بديهي است سن آموزش، کلاس و ساختارهاي تعريف شده رسمي نيست ولي سري به يکي از مهدهاي کودک نزديک خانه خود بزنيد، چه خواهيد ديد؟ وارد حياط مهد مي شوم، از داخل ساختمان صدايي به گوش نمي رسد. وارد سالن مي شوم. بيشتر از ۲۰ کودک دور تا دور نشسته اند و مربي ژيمناستيک حرکاتي را به آن ها مي آموزد و از آن ها مي خواهد که انجام دهند. بچه ها ساکت اند، گاهي با اعلام مربي يکديگر را تشويق مي کنند، يکي از پسرها وقتي تشويق مي کند، «هورا» هم مي کشد، به او تذکر مي دهند که فقط دست بزند... علي هم اطاعت مي کند و بعد از چند دقيقه دوباره فراموش مي کند ولي تذکرها کار خود را مي کند و او به خاطر مي سپارد که هيجانش را بروز ندهد، به چشم هاي علي نگاه مي کنم از نگاه بچه ها ميل فرياد کشيدن و دويدن و زندگي کردن را حس مي کنم اما زير برچسب آموزش فرومي نشيند و به نشستن تن مي دهد.بچه ها لباس هاي فرم که طراحي آن را مدير هنرمند مهد انجام داده است، پوشيده اند، با رنگ هاي مشکي، قرمز و آبي؛ دست به سينه، کنار هم. در اين مهد حدود ۹۰ کودک از ۶ ماهه تا ۶ سال نگهداري مي شوند و البته آموزش هم مي بينند.
همراه مدير مهد از ۱۵ پله باريک بالا مي رويم، وارد کلاس مي شويم که ۶ نيمکت دارد و کودکان پشت آن ها نشسته اند، گوشه اين کلاس در طبقات مختلف کيف بچه ها، وسايل بازي و کتاب هاي آموزشي چيده شده است. ظاهر آموزشي بسيار هم خوب است! همه چيز در کادر و مرتب و سرجايش قرار دارد، گزارش مدير و مربي حکايت از آموزش هاي خوب بچه ها و کارهاي متنوع دارد ولي براي من انگار چيزي سرجاي خودش نيست، به ظاهر لبخند مي زنم و به حرف آدم هاي بزرگي که بزرگوارانه براي بچه ها نقشه هاي خوب کشيده اند و برنامه ريزي کرده اند، گوش مي کنم، اما پشت نيمکت هاي چوبي و تميز و تنگاتنگ در اين کلاس کوچک کودکي را مي جويم بي حصار، بي نرده، بي نيمکت، بي کلاس...
به گفته مدير مهد تعامل خانواده ها با مهد بسيار خوب است، بچه ها هم قرآن، ژيمناستيک، ورزش و موسيقي مي آموزند، کاردستي هايشان را هم که با کمک مربي درست کرده اند و حتما بسيار مايه خوشحالي والدين آنهاست مي بينم و از اين کلاس کوچک که دخترها يک طرف و پسرها در طرفي ديگر پشت نيمکت به آموختن مي پردازند، بيرون مي زنم. دکتر شريف درباره آسيب هاي مهدهاي کودک به خراسان مي گويد: يکي از آسيب هاي رايج در مهدها به آموزش هاي متعدد معمول و نامعمولي مربوط مي شود که روز به روز شاهد افزايش آن در مهدها هستيم که بسياري از آن ها با ماهيت مناسبي که از آن ياد کرديم يعني فضاي کافي، طبيعت و بازي فاصله دارد؛ براي مثال ۳۰ يا ۴۰ بچه با هم بنشينند و سرود بخوانند و حرکت و دوندگي نداشته باشند، اين گونه آموزش ها اجازه نمي دهد تخليه هيجاني و ارتباط و تعامل طبيعي بين خودشان اتفاق بيفتد.
وي مي گويد: مباحث مهدهاي کودک در دو ماهيت قابل ارزيابي است يکي ماهيت نگه دارنده و ديگري ماهيت آموزشي که در بحث نگه دارنده کودکان از حدود سنين 2.5 يا ۳سالگي در نظر گرفته مي شوند. اين فعال فرهنگي و تربيتي با اشاره به اين امر که مهم ترين موضوع در مهدهاي کودک اين است که اين مراکز خانه دوم بچه ها محسوب مي شود، ادامه مي دهد: با اين نگاه بايد به چند مقوله توجه کرد که همه آن ها از اهميت فوق العاده اي برخوردار است و تقدم و تأخري نمي توان براي آن تعيين کرد. وي ادامه مي دهد: وقتي صحبت از خانه دوم کودکان مي کنيم، بچه ها بايد در آن به اندازه خانه خود احساس راحتي و آرامش کنند. صحبت هاي اين کارشناس که به اين جا مي رسد به خاطر مي آورم که در جايي خواندم، در ژاپن نظام پذيرش کودکان در مهدها کاملا متفاوت است به اين معنا که در آن جا اصل بر نپذيرفتن کودکان در مهدهاست و اگر خانواده اي بخواهند کودکانشان را به مهد بسپارند ابتدا بايد اثبات کنند واقعا امکان نگهداري کودک را در خانه و خانواده ندارند تا مهدها آن ها را بپذيرند!
تعامل ضعيف خانوادهها با مهدها
کارشناس تربيتي در ادامه سخنان خود به آسيب هايي که هم اکنون دامن گير مهدهاي کودک شده است، اشاره مي کند و مي گويد: تا آن جا که مي دانيم تعامل بين مهدهاي کودک و خانواده ها يعني ارتباط خانه اول و دوم به دلايل مختلفي ضعيف است. به يک مهد ديگر در منطقه اي متوسط از شهر وارد مي شوم. فضا تاريک است، به محض ورود با مدير در سالني کوچک مواجه مي شوم. حدود ۷۰کودک در اين جا جذب شده اند، از ساعت ۸صبح تا ۱۲ کار آموزشي با حضور ۶مربي صورت مي گيرد و بعدازظهر از ۱۰کودک فقط نگهداري مي شود با کمک ۲مربي. آموزش شامل قرآن، زبان انگليسي، موسيقي، نقاشي و سفال مي شود. به ۲کلاس سر مي زنم، ترجيح مي دهم از فضاي اتاق ها وصفي نداشته باشم. در يکي از اتاق ها که هيچ روزنه اي به بيرون ندارد، چند دختربچه و پسربچه با يک مربي حضور دارند. شريف آسيب ديگر مهدهاي کودک را سلب اختيار کودکان از انجام بازي هاي طبيعي خود و بازي سازي و بازي گرداني از سوي مربيان معرفي مي کند و مي گويد: وقتي بچه ها با هم هستند خودشان بازي سازي مي کنند که اين کار بسيار ارزشمند است، بازي ضعيف آن ها بسيار بهتر از بازي قوي ماست، البته ارائه الگو بد نيست ولي نبايد جلوي خلاقيت آن ها را بگيريم .
آسيب يکسان بودن آموزش در مهدها
شريف، کارشناس خانواده و مسائل کودکان از يکسان بودن آموزش ها در مهدها نيز به عنوان آسيب ديگري ياد مي کند: متأسفانه در مهدها همه يکسان آموزش مي بينند و به استعدادهاي خاص کودک توجهي نمي شود.شريف اين آسيب ها را در بخش ماهيت نگه دارندگي مهدها بر مي شمارد و در پاسخ به اين سوال که حضور دختربچه ها و پسربچه ها در کنار هم در مهدهاي کودک چه نقشي دارد، مي گويد: معمولا ۳ تا ۶سالگي بهترين سني است که بچه ها مي توانند در کنار هم بودن را بدون جاذبه ها و هيجانات کاذبي که در دوره نوجواني به اوج مي رسد، تجربه کنند. وي تصريح مي کند: اين تجربه در صورتي مي تواند کارآمد و موثر باشد که بتوانيم آسيب هايي را که برشمرديم رفع کنيم.
مهدهاي کودک فرآوردههاي هدفمندي که به جامعه تحميل شده است
به سراغ يکي ديگر از کارشناسان حوزه روانشناسي و تربيتي مي رويم تا از نظرات وي نيز در اين باره مطلع شويم. دکتر سيدمحسن اصغري نکاح نيز در گفت وگو با خراسان از وجود ديدگاه هاي سياه و سفيد زيادي درباره فلسفه وجودي مهدهاي کودک ياد مي کند و مي گويد: برخي از افراد، مهدهاي کودک را فرآورده هاي هدفمندي مي دانند که به جوامع تحميل شده است و عده اي نيز وجود آن ها را ضروري مي دانند. آن چه مسلم است با توجه به صنعتي شدن جوامع و تغييرات زيادي که در ساختار خانواده ها به وجود آمده است و فضاهاي کوچک آپارتمان خانواده ها مجبور مي شوند فرزندانشان را براي ساعاتي به مراکزي بسپارند تا از آن ها نگهداري کنند و در واقع مهدهاي کودک به جامعه تحميل شده است.
اين روان شناس کودک با بيان اين مطلب که پاسخ دادن به نياز خانواده و فرزندان ضروري است، اما مهدهاي کودک پاسخ جامعي به اين نيازها نيستند، مي افزايد: در يک بيان کلي، مهدهاي کودک نقش اورژانس را ايفا مي کنند، يعني گاهي شرايط پيچيده مي شود و فعاليت ها و برنامه هاي خانواده به گونه اي شکل مي گيرد که به خدمات اورژانسي مهدها نياز پيدا مي کند. عضو هيئت علمي دانشگاه فردوسي به دلايلي اشاره مي کند که خانواده ها در توجيه سپردن فرزندانشان به مهدهاي کودک مطرح مي کنند: برخي از خانواده ها چون تنها يک فرزند دارند با اين دغدغه که مي خواهيم او اجتماعي بار بيايد کودکشان را به مهد مي سپارند در حالي که براي تحقق اين هدف مي توانند بچه ها را به پارک ببرند يا در نشست هاي کوتاه مدت مثل سپري کردن ساعاتي با همسايگاني که داراي کودکان هم سن و سال فرزندشان هستند، شرکت کنند يا در کنار اين برنامه ها از خدمات خانه هاي بازي که از سوي برخي شهرداري ها در برخي محلات فعال شده است، استفاده کنند و البته با اين حساسيت که اين خانه هاي بازي هم بايد به شيوه اي مناسب طراحي و نظارت شوند.
در مهدها رويکرد و هدف تربيتي معيني وجود ندارد
اين استاد دانشگاه از برخي آسيب هاي مهد ياد مي کند و يکسان سازي، توجه نکردن به تفاوت هاي فردي کودکان و آموزش هاي رسمي و يک جانبه را از جمله مسائلي مي داند که گريبان مهدهاي کودک را گرفته است . وي ادامه مي دهد: متاسفانه در مهدها رويکرد و هدف تربيتي معيني وجود ندارد و تعداد زيادي از آن ها بيشتر نقش يک واحد تجاري و بازرگاني را ايفا مي کنند که در ويترين خود انواع خدمات مثل آموزش زبان، يوگا، ژيمناستيک ، موسيقي و... را معرفي مي کنند. بايد مشخص شود که رويکرد اين برنامه ها چيست و ميزان همخواني آن ها با يکديگر و با بچه ها تا چه اندازه است، که به نظر مي رسد رويکرد، جلب مشتري است نه رويکرد رفتاري و تربيتي.
اصغري نکاح به شرايط مسئولان مهدها نيز اشاره و تصريح مي کند: در اين بين بايد به برخي مديران و مسئولان مهدها نيز حق داد که با وجود اجاره هاي سنگين و هزينه هاي بالا مجبور مي شوند از مربياني ناکارآمد و سطح پايين استفاده کنند. وي با ابراز ناخرسندي از وضعيت مهدهاي کودک مي گويد: به وضعيت موجود خوشبين نيستم و بايد تحولي بنيادي در آن ها رخ دهد تا از حالت ثابت و چند ساعته به مراکز ارائه خدمات تربيتي و نگهداري فرزندان درخانه، محله و به صورت شناور تبديل شود.
توصيه به خانواده ها
اين متخصص مي افزايد: توصيه اول به والدين اين است که تا حد امکان تا زمان فرا رسيدن آموزش هاي رسمي آموزش و پرورش فرزندانشان را در خانه نگهداري کنند و از بزرگ ترين سرمايه خودشان يعني «وقت» براي تربيت آن ها مايه بگذارند. متاسفانه بسياري از والدين مي خواهند با کار کردن به خوشبختي فرزندانشان کمک و آينده او را تامين کنند در صورتي که مي توانند در همين زمان، «خوشبختي» را به آن ها هديه بدهند و قوانين هم بايد از والدين حمايت کند.
اصغري نکاح با اشاره به اين که به جاي سپردن کودکان به مهدها و قرار دادن آن ها در شرايط تربيت گلخانه اي و مصنوعي شرايطي ايجاد شود تا مربي به خانه ها وارد شود افزود: براي اين کار ضروري است سازمان هايي مثل بهزيستي با کمک دانشگاه ها کانون مربيان منازل را احيا کنند. يعني احياي همان سنت قديمي که مربي در خانه از کودک نگهداري مي کرد مخصوصاً براي کودکاني که ماه ها و دو سال اول زندگي شان را سپري مي کنند. اگر چه اين برنامه ها در نگاه اول به نظر مي رسد که براي خانواده هزينه زيادي به همراه دارد ولي قطعا ارزش خواهد داشت. زيرا در حال حاضر خانواده ها گاهي بخش قابل توجه حقوقشان را براي بچه ها و مهد خرج مي کنند.
اين در حالي است که کودکاني که از محيط خانه دور و از امنيت رواني و هيجاني آن بي بهره بوده اند در آينده ممکن است به آسيب هايي دچار شوند که با هزينه کردن هزاران برابر هم نمي توان، آن ها را جبران کرد. وي درباره برخي اظهارنظرها درباره جدا کردن دختران و پسران در مهدها اين گونه مي گويد: با توجه به سبک هاي تربيتي متفاوت خيلي نمي توان در اين زمينه شفاف صحبت کرد . کنار هم قرار داشتن بچه ها در شرايط طبيعي و تحت نظر خانواده مثبت است اما اين کنار هم قرار گرفتن را با توجه به شرايطي که مهدهاي کودک دارند نمي پسندم و نسبت به آن خوشبين نيستم و آن را مطلوب نمي دانم.
کودکان گرمی زندگی و باعث نشاط اهل آن هستند پس آنها را ارج مینهیم